نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - کتاب ای کاش من هم
خاطرات شهید عبدالمجید شعیری از زبان همرزم؛
عبدالمجید جزء گروه انتخابی نبود. چهره اش را که دیدم جا خوردم چشمانش قرمز شده بود مثل کسی که ساعت ها گریه کرده باشد چند نفر دیگر هم با او بودندکه حالشان بهتر از او نبود. عبدالمجید جلو آمد و در حالی که دستش را به صورتش می کشید سرش را بالا گرفت نگاه معصومانه اش را به من دوخت و گفت: " ما را هم به خط مقدم ببرید."
کد خبر: ۴۱۵۵۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۰۸

شهادت پدر – روایتی از فرزند شهید اسماعیل تبره ای؛
خواهرم گوشه اتاق نشسته بود و گریه می کرد. علت را که پرسیدم گفت: " خواب دیدم بابا شهید شده." حرفش تمام نشده بود که در خانه به صدا درآمد. مردی با لباس بسیجی در خانه ایستاده بود و خواب خواهرم تعبیر شد.
کد خبر: ۴۱۴۷۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۲۹